تـنـــــــهــایــــــــی






به یاد بیاور مرا در همه ی لحظه های تنهاییت

باز مرا به یاد آور در تمام قدم هایت

در همه ی گریستن ها ، پیوستن ها و خفتن ها

به من بیاندیش پیش از آنکه مرا فراموش کنی در دیدار با کسی که مرا از یاد تو خواهد برد

چشمهایت را به یاد این عاشق دیوانه ببند

و شبها چشمهای آن کسی را که در غیاب من همخوابه ی تو گشته به جای چشمهای من ببوس

باور دارم که مرا از یاد نخواهی برد

حتی در لحظه های نصیب های بی مانند

مرا در خود به یاد آور بی آنکه چشمانم خیس باشند

صدایم را به یاد آور بی صدای گریه ام

و می دانم که می دانی که تو را از یاد نخواهم برد

پس به یاد من شبهایت را صبح کن

با من سخن بگو در تمام شبهای بسترت

و نوازش کن گوشه ی سرد بالشت را به هوای گونه های بی رمق من

و در آغوش بگیر ملافه ها را به یاد پیکرم

و دوست بدار مرا بی ترس ، بی خطر

بی مزاحمت های عرف

دست هایم را به یاد آور در دیوانگی های محض یک فواره ی کوچک

که با خلوص می رقصد برای بودن

مرا از یاد مبر به احترام رطوبت نوک استین هایم که در آن گریسته بودم

که از قصه ی عشق ها می گویند

به احترام نگاه هایی که عشق را سهم ما کرد

که درد را نصیب ما کرد

که روزی فقدان را به ما خواهد فهماند ....

مرا به یا بیاور ..

این شعرهم ازطرف مصطفی عزیزم http://ghadamhaye-barani.mihanblog.comاینم ادرسه وبلاگه فوق العادش



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
ati | شنبه 2 دی 1391برچسب:, |1:5 |


♕°•ᔕịsịƆᗩ Tᖺᕮᙢᕮᔕ•°♕